این واقعیت کنونی فوتبال ایران است، فوتبالی که به قول مربی کرهای تکلیفش با خودش هم روشن نیست. فوتبالی که برای المپیک، جام ملتها و... سالشماری میکند ولی در نهایت یک حسرت میماند و وعده و وعید و انتخاب قربانی و باز هم زندگی جریان مییابد.
شاید بهترین جمله دلسوزانه و کارشناسی نه از زبان مربیان داخلی بلکه از زبان یک مربی خارجی همین است که فوتبال ایران باید تکلیفش را با خودش روشن کند که آیا میخواهد قدرت برتر آسیا باشد و خود را به فوتبال اروپا و جهان برساند؟ فوتبالی که بین آسیا و اروپا مانده است و درست مثل یک شاگرد تنبل عمل میکند و به زور پول میخواهد در آزمون نهایی برنده شود.
فوتبالی که چند سال است از رده باشگاهی تا نوجوان، جوان، امید و بزرگسال در رقابتهای بینالمللی شکست میخورد ولی باز هم در انتظار خلق شگفتی و پیروزی است.
پذیرش شکست اولین پله موفقیت است. شاهزادگان پارسی باید بپذیرند در قرنی که کار و تلاش برای موفقیت حرف اول را میزند، دیگر دوران شاهزادگی گذشته است و شاهزادگی در همان قصههای شاه پریان به پایان رسیده است. امروز برای موفقیت در هر عرصهای کار میخواهد و تلاش و تا زمانی که دایره هدف فوتبال ایران در حد برگزاری همین رقابتهای باشگاهی با این همه حاشیههای مختلف باشد، پیروزی بر امارات کمتر از قهرمانی جام ملتها نیست.
بگذارید به حاشیههای فوتبال باشگاهیمان دلخوش باشیم که علی کریمی در دوبی آن هم نه با پیراهن یک باشگاه ایرانی بلکه با پیراهن یک باشگاه عربی در طول 90 دقیقه یک بار بازیکن حریف را دریبل کرده است. جواد نکونام و مسعود شجاعی نیز در ترکیب تیم ته جدولی اوساسونا در بازی امشب شاید در ترکیب حضور داشته باشند. چه افتخاری بالاتر از این که فرهاد مجیدی و کریم باقری محبوبترین بازیکن جهان شدهاند؟ بگذارید دلمان به همین آمارها خوش باشد؛ به فوتبالی که میلیاردها تومان به بازیکنانش میدهد ولی بزرگترین باشگاههای آن از داشتن زمین تمرین محروماند.